مبنای حق را وجه التزام انسان به قانونمندی در یک جامعه و منابع حق را قوانین و گزارههای اعتباری یک مکتب تعریف میکنند. مبنای حق به دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا لازم است انسان قانونمند باشد؟ وجه التزام و بایدی قانونمندی انسان چیست؟ پاسخ به این پرسش در دو دیدگاه الهی و غیرالهی بیان میشود. دیدگاه غیرالهی هیچ جایگاهی برای اراده خداوند در قانونمندی انسان قائل نیست و مبنای حق را تنها به نیرو و جاذبه پنهانی وادارنده انسان به اطاعت از قانون تعریف میکند کما اینکه منبع اصلی حق را قانون وضع شده از اراده انسان منهای اراده خداوند میداند چنانچه انسان خداوند را زنده، عالم، قادر و حاضر بداند و برای او اراده تکوینی در خلق اشیاء محدود و اراده تشریعی در حکم و تنظیم روابط آنها از طلب فعلها و منع آنها بداند در اینصورت اراده خداوند علاوه بر اراده انسان در قانونمندی انسان مطرح میشود که تا چه اندازه اراده تشریعی خداوند در اراده تقنینی انسان دخیل است؟ و عقل انسان در پاسخ به وجه التزام قانونمندی انسان درباره جایگاه خداوند به تعقل میپردازد و با استدلال و اثبات وجود بینهایت و کامل لایتناهی الهی بر پایه تعقل، حکم به لزوم اطاعت انسان مخلوق محدود از خدای خالق نامحدود و انطباق اراده او با اراده تشریعی خداوند میکند.