نوع مقاله : پژوهش کاربردی
نویسنده
واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
قانونگذار اساسی ایران، دیوان عدالت اداری (دیوان) را در موضع نظارت بر اداره/دولت تأسیس کرده است؛ نظارت میتواند جزئاً تنها یک تصمیم یا اقدام مأمور یا اداره را شامل شود یا کلاً تکلیف تصمیمات آتی و پیشین اداره و خود شعب دیوان را روشن سازد؛ مورد اخیر پیشتر در قالب صدور آرای وحدت رویه دیده شده بود و از 1392 با یک تحولی نهادی ـ واژگانی قانونگذار «بر آرایی که هیئت عمومی دیوان در موضع صدور آرای مشابه صادر میکند، عنوان آرای ایجاد رویه را اطلاق کرد و عنوان وحدت رویه را صرفاً بر مواضعی اطلاق کرد که هیئت عمومی در مقام واحد ساختن رویههای متعارض شعب دیوان برآید» (ابریشمیراد و آئینهنگینی، 1398: 91)؛ سازوکاری که ندرتاً مورد استفادۀ دیوان قرارگرفته و عملاً خالی از فایده شده است[1].
دقت در دادههای موجود در وبسایت دیوان (سامانۀ ساجد) نشان میدهد که صرفاً بهعنوان مثال از ابتدای سال جاری تا دو خرداد 1401، هیئت عمومی و هیئتهای تخصصی دیوان به هفتاد مورد درخواست ابطال مصوبۀ شوراها رسیدگی کردهاند که در حدود 30 درصد کل پروندههای رسیدگیشده در این بازه زمانی است و در بیش از نیمی از موارد، هیئت عمومی رأی به ابطال مصوبه داده است. چنین آمار بالایی از مصوبات خلاف قانون حکایت از وجود ایرادی در نظام عدم تمرکز ایران دارد. مصوبات خلاف قانون شوراها تنها یک نمونه از پروندههای مشابهای است که بهواسطۀ ساختار نادرست طرح میشوند؛ طبعاً آمار چنین مقولههایی در شعب دیوان به مراتب بالاتر است. ایرادهایی که اگر اصلاحنشده بماند، نتیجهای جز تکرار درخواست مشابه و تداوم تصویب و اجرای مصوبات خلاف قانون و در رویکرد کلانتر نقض عمومی و کلی قانون ندارد. دادگاهها با توجه به کارویژهشان، ظرفیت بالایی در مواجهه با و شناسایی ایرادها دارند. آیا دیوان میتواند بهعنوان متولی و متخصص حسن اجرای قانون در خارج از دستگاه قضائی به رفع این قبیل ایرادها کمک کنند؟
در چارچوب شورای اروپا و در اجرای مصوبات مرتبط با امر حقوق بشر، دادگاه اروپایی حقوق بشر (دادگاه) جایگاهی شبیه به دیوان در نظام حقوقی ایران را دارد و موظف به تضمین حقوق بشر و مقابله با نقض آن در سطح منطقهای است. به گزارش دادگاه، بخش قابلتوجهی از 69.800 پروندۀ مطروحه در دادگاه، تکراری محسوب میشوند و نشان از علت واحد یا به تعبیری ایرادی ساختاری در سطح داخلی دولت خوانده دارند (ECHR, 2021: 1). دادگاه برای رفع این نقیصه روش رسیدگی آزمایشی[2] را ابداع کرده است. رسیدگی آزمایشی، فرایندی است که بهرغم سکوت کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، در اصلاحات 2011 وارد ضوابط دادگاه[3] شده است؛ کلیت روش به این ترتیب است که اگر شکایتها و پروندههای مطروحۀ متعدد از وجود یک ایراد ساختاری در نظام دولت متعاهد خبر دهد، دادگاه میتواند از روش رسیدگی آزمایشی به قصد ازمیان بردن و اصلاح ایرادهای موجود استفاده کند.
هدف پژوهش حاضر سنجش امکان اعمال روش رسیدگی آزمایشی در دیوان در ایران در مقایسه با دادگاه است؛ پرسش اصلی این است که آیا بدون اصلاح مقررات، دیوان میتواند از رسیدگی آزمایشیِ مورد استفاده در دادگاه، بهره گیرد؟ پرسشهای فرعی عبارتاند از اینکه دادگاه به چه ترتیب و در چه مواردی رسیدگی آزمایشی را اتخاذ میکند و بهعبارت دیگر منظور از رسیدگی آزمایشی در اسناد و رویۀ دادگاه چیست؟ در اسناد و رویۀ دیوان، چه ظرفیتهایی برای اعمال این روش وجود دارد؟ فرضیۀ پژوهش این است که وضع موجود قواعد حاکم بر دیوان، به شرط آگاهی از کارآمدی و اراده به اعمالِ روش، ظرفیت راه انداختن رسیدگی آزمایشی را دارند.
روش پژوهش از نوع مقایسۀ تطبیقی است و با مبنا قراردادن رسیدگی آزمایشی در دادگاه، تلاش میشود پاسخ پرسشها از طریق مقایسۀ جزء به جزء اسناد و رویۀ دادگاه با دیوان داده شود. به این منظور، روش رسیدگی آزمایشی مورد عمل دادگاه، شامل تاریخچه، اهداف، شرایط، فرایند و نتایج آن، تبیین میشود و در هر مورد لزوم/امکان اعمال آن در وضع موجود حاکم بر دیوان سنجیده میشود.
1.رسیدگی آزمایشی در تاریخچه و اسناد دادگاه
رسیدگی آزمایشی در اسناد دادگاه پیشبینی نشده بود و اولین بار کمیتۀ وزیران شورای اروپا در مصوبۀ خود در 12 می 2004 دادگاه را دعوت کرد به اینکه مشکلات نظاممند و ریشۀ آنها را که به نقض حقوق بشر منجر میشود، شناسایی کند، بهویژه وقتی این ایرادها زمینهساز طرح پروندههای متعدد است و توصیههای مرتبط به دولت متعاهد ارائه دهد (See: ECHR, 2010: para. 60). در اصلاحات 2011 به تصمیم خود دادگاه، در قالب مادۀ 61، رسیدگی آزمایشی به ضوابط دادگاه، افزوده شد. بهرغم نبود بستر هنجاری لازم، نخستینبار در 2004 دادگاه در پروندۀ بورونیوفسکی علیه لهستان[4] یا دعاوی مربوط به رود باگ[5] از رسیدگی آزمایشی استفاده کرد. در آن پروندهها حدود 80.000 نفر مدعی نقض حق مالکیت خود بر زمینهای آنسوی رود باگ توسط دولت لهستان بودند و لذا دادگاه از مقامات لهستان خواست حق مالکیت شهروندان خود را تضمین کند تا از طرح دعاوی مشابه بیشتر جلوگیری شود. دادگاه در رأی خود نقض مادۀ یک[6] پروتکل شمارۀ یک کنوانسیون (Council of Europe, 1952: 1)، حق مالکیت، را احراز کرد و نتیجه گرفت که نقضِ حق مالکیت، به نوبۀ خود از نبود سازوکار مؤثر برای اجرای حق انتساب[7] مدعیان مالکیت زمینها ایجاد شده است. دادگاه با فراتر رفتن از صرف بررسی محتویات پروندههای پیشِ رو، به ریشه داشتن دعاوی در تغییرات قانونی (چیزی شبیه اصلاحات ارضی) پی برد؛ تغییراتی که در عین اینکه اهداف مشروعی را دنبال میکردند، نقض حقوق بشر را درپی داشتند (vide. ECHR, 2004).
در بادی امر، رسیدگی آزمایشی همان صلاحیت دیوان در صدور آرای وحدت رویه و بهویژه ایجاد رویه در قالب مادۀ 12 قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری (قانون تشکیلات) بهنظر میرسد؛ منتها صدور چنین آرایی با رسیدگی آزمایشی تفاوت بنیادین دارد؛ دیوان در مواجهه با خواستههای تکرارشونده، به صدور یک رأی بسنده میکند؛ این رأی از زمان تصویب برای شعب دیوان و دستگاههای اجرایی[8] الزامآور است و از آنجا که ساختار معیوب به قوت خود باقی است، کماکان زمینۀ طرح دادخواستی مختصراً متفاوت و غیرتکراری وجود دارد یا حتی در موضوع کاملاً یکسان، عدم اجرای رأی وحدت/ایجاد رویه میتواند به خواستههای پروندههای بالقوۀ دیوان و به محملی برای اجرای چندبارۀ مادۀ 110 قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری تشکیلات بدل شود. این نقیصه در حدی جدی است که بعضاً از هیئت عمومی دیوان، آرای متعارض صادر میشود؛ «اگر درخصوص موضوعی، قبلاً رأی وحدت رویه صادر شده باشد، صدور رأی وحدت رویۀ دوم معنا ندارد. چون تعداد پروندهها در موضوع واحد زیاد است، گاه اتفاق میافتد بدون توجه به سابقه، دوباره موضوع مطرح و رأی وحدت رویۀ جدید صادر میشود؛ در مواردی این آرای وحدت رویه با هم تعارض دارند» (افشاری، 1394: 20)؛ یعنی عملاً خود هیئت عمومی هم (صرف نظر از دلیل/علت) از رأی خود پیروی نمیکند.
دادگاه در رویۀ خود منطقهگراست؛ به این معنا که جز با استناد به مصوبات شورای اروپا، رأیی صادر نمیکند و در آرای خود به مصوبات ارکان اتحادیۀ اروپا، نظام حقوق بشر بینالملل (مثلاً میثاقین و دیگر کنوانسیونهای جهانی) و حتی به قواعد آمرۀ بینالمللی، هیچ توجه و استنادی ندارد. با چنین رویکردی، راهاندازی روش رسیدگی آزمایشی، بدون جواز هنجاری عجیب مینماید. در مقام توضیح و توجیه، میتوان وضعیت را از این منظر تحلیل کرد که اصلاح ایرادهای ساختاری از یک طرف لازمۀ منطقی انجام وظیفۀ هر دادگاه در جایگاه نظارتی، یعنی ابزار احراز ورود خسارت و جبران آن و جلوگیری از تداوم نقض حق/قانون است؛ از طرف دیگر اقتضای طبیعی حفاظت هر دادگاه از خودش در برابر تعدد پروندههاست[9]؛ بنابراین چنانچه دیوان به این روش دست یازد، طبیعی است و مغایرتی با اصل 166 قانون اساسی[10] یا مادۀ 59 قانون تشکیلات[11] ندارد. در رویۀ دیوان هم نتیجهگرایی بر رعایت لزوم مستند و مستدل بودن ارجحیت دارد (سودمندی ، 1397: 285). بهعلاوه تعدد پرونده، طبعاً هم اطالۀ دادرسی[12] و هم کاهش کیفیت/دقت رسیدگی را به دنبال دارد؛ کسری وقت و تکرار کلیات، باعث میشود جزئیاتِ هر مورد از دید دادرس پوشیده بماند. این نواقص، رسیدگی به شکایتها و تظلمخواهی مردم را با چالش مواجه میکند. از این رو رسیدگی آزمایشی ادامۀ منطقی اصل 173 قانون اساسی و مادۀ نخست قانون تشکیلات است و نه ناقض آنها.
لازم به اشاره است که روش رسیدگی جمعی، که در آن به دعاوی مطروحه از جانب خواهانهای متعدد با موضوع واحد، در قالب یک پرونده رسیدگی و نهایتاً رأی واحد صادر میشود، با رسیدگی آزمایشی، متفاوت است؛ در رسیدگی گروهی، اولاً هدف اصلاح ساختاری نیست و ثانیاً تکتک ادعاها بررسی میشوند (حدادی و رضائیان کوچی، 1400: 1294). رسیدگی گروهی در مادۀ 32 قانون تشکیلات[13] پیشبینی شده است.
1ـ1. اهداف رسیدگی آزمایشی
هدف اصلی رسیدگی آزمایشی، کمک به دولت متعاهد برای رفع ایراد ساختاری موجود در نظام حقوق داخلی است؛ از این طریق اولاً، زمینۀ نقض حقوق برطرف میشود؛ ثانیاً، در بازۀ زمانی کوتاهتر از قربانیان نقض حقوق بشر جبران خسارت به عمل میآید و ثالثاً، از عدد دعاوی مطروحه در دادگاه کاسته میشود و کارآمدی آن افزایش مییابد (ECHR, 2021: 1).
این اهداف در فلسفه و هدف از تشکیل دیوان مستتر است. طبق اصل 173 قانون اساسی و مادۀ 1 قانون تشکیلات، هدف دیوان رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم از دولت است؛ اگر به روشی بتواند زمینۀ ورود خسارت و ضرر و ظلم به مردم را از میان ببرد، به طریق اولی، هدف محقق شده است. بند 10 اصل سه قانون اساسی[14] وظیفۀ ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور را برعهدۀ دولت گذاشته است؛ این عبارت را میتوان به لزوم رفع مداوم ایرادهای ساختاری تعبیر کرد. منتها قانونگذار اساسی هیچ نهادی را مشخصاً مأمور اجرای این بند نکرده است؛ در میان نهادهای موجود وظیفۀ سازمان بازرسی کل کشور[15]، سازمان امور اداری و استخدامی کشور، شورای عالی اداری (موضوع مواد 114 و 115 قانون مدیریت خدمات کشوری) به رفع ایرادهای ساختاری نزدیکتر است، منتها وظایف هیچیک از این نهادها منافات و تداخلی با وظایف و اهداف دیوان عدالت اداری، بهعنوان مرجع اصیل نظارت قضائی، ندارد و حتی دیوان در مرحلۀ شناسایی ایراد و رفع آن میتواند از ظرفیت این نهادها بهره ببرد.
درمورد کاستن از تعداد دعاوی، وجود دو سازوکار رأی ایجاد رویه (و حتی وحدت رویه)، آن هم با صدور تنها پنج رأی مشابه از شعب دیوان، حکایت از توجه قانونگذار به این مقوله دارد. منتها عملاً دیوان بهرۀ کافی از امکان صدور رأی ایجاد رویه نمیبرد و تنها شانزده تصمیم زیر این عنوان اتخاذ شده است، که آن تعداد هم عمدتاً یا تصمیم به عدم صدور رأی یا تکرار نص قانون و فاقد نوآوری قضائی است. یکی از علل ناکارآمدی سازوکار آرای ایجاد رویه، نگرانی از نقض اصل تفکیک قواست که هیئت عمومی دیوان را به ارائۀ تفسیر قضائی از قانون، به جای ایجاد قاعدۀ موردی، محدود کرده است؛ درحالیکه محدودیت هیئت عمومی به ارائۀ تفسیر از قوانین برنمیآید و حتی بند 3 مادۀ 12 قانون تشکیلات را میتوان به تفویض اختیار محدود قانونگذاری به دیوان تعبیر کرد. در حد تفسیر قانون هم هیئت عمومی با مانع استقلال قضائی مواجه است؛ به این معنا اینکه ارائۀ تفسیر الزامآور برای همۀ شعب (افشاری، 1394: 20)، مغایر استقلال قاضی تلقی میشود؛ در جایی که هم مجوز قانونی تلویحاً فراهم است و هم قضات دیوان در هیئت عمومی عضویت دارند، این انتقاد وارد نیست. چنین رویکردهایی عملاً رأی ایجاد و حتی وحدت رویه را فاقد کارکرد ساخته است و نتیجتاً دیوان در مواردی با صدور رأی ایجاد رویه، به تکرار متن قانون و تأکید بر لزوم اجرای آن بسنده میکند (برای مثال هیئت عمومی، 19/2/1394). نخستین مقدمه برای انجام رسیدگی آزمایشی تغییر این نگرش درون خود دیوان است.
1ـ2. شرایط رسیدگی آزمایشی
شروط لازم و کافی رسیدگی آزمایشی، وجود ایراد ساختاری و تعدد بالفعل یا بالقوۀ پرونده در موضوع مشابه (ECHR, 2021: art. 61-1) است. ابتکار شروع فرایند به تشخیص دادگاه، درخواست یکی از طرفین دعوا یا درخواست هر دو طرف دعوا بستگی دارد (ECHR, 2021: art. 61-2-b) ولی به هر حال تصمیم نهایی با دادگاه است. قائل شدن به چنین جایگاهی برای مرجع قضائی، درمورد دیوان مهم است؛ چراکه تنها در این صورت دیوان میتواند با سنجش امکانات خود تصمیم بگیرد که آیا رسیدگی آزمایشی مناسب مورد پیشِ رو است یا خیر و در فرض منفی شدن پاسخ، مجبور به اعمال این روش نیست و نهایتاً با عدم اجرای تصمیم و تنزل جایگاه نظارتیاش مواجه نمیشود. در قواعد حاکم بر دیوان، شرط دوم پیشبینی شده است، ولی اثری از شرط نخست نیست؛ لازم به توجه است که تعدد دعوا الزاماً به معنای وجود ایرادی ساختاری نیست و بالعکس.
در قوانین ایران دو مستند برای امکان توجه به ایرادهای ساختاری توسط دیوان میتوان ارائه داد:
الف) تبصرۀ مادۀ 2 قانون تشکیلات: «رئیس دیوان عدالت اداری میتواند پیشنهادات خود [درمورد ایجاد تشکیلات لازم] را به رئیس قوۀ قضائیه ارائه نماید». بنابراین امکان ایجاد ساختار اداری ـ قضائی لازم جهت تحقق رسیدگی آزمایشی در صلاحیت رئیس قوۀ قضائیه است و او میتواند واحدی در میانۀ کارشناسان (موضوع مادۀ 7 قانون تشکیلات) و اجرای احکام یا با تعامل این دو رکن برای انجام مقدمات رسیدگی آزمایشی توسط هیئت عمومی ایجاد کند.
ب) تبصرۀ مادۀ 11 قانون تشکیلات: «پس از صدور حکم و قطعیت آن براساس مادۀ فوق، مرجع محکومٌ علیه علاوه بر اجرای حکم، مکلف به رعایت مفاد آن در تصمیمات و اقدامات بعدی خود در موارد مشابه است». اگر رأی دیوان کاملاً موردی نباشد و مثلاً به جای ادارۀ ناحیه/منطقه، ادارۀ کل استان یا وزارتخانه مربوطه (تاجایی که اصول حاکم بر استقلال شخصیت حقوقی اجازه دهد) را بهعنوان محکومعلیه طرف خطاب قرار دهد، این مادۀ بالقوه ظرفیت کلید زدن به فرایند اصلاح ساختاری در یک مجموعۀ اداری را دارد؛ در عمل دیوان همین رویکرد را اتخاذ میکند و مثلاً در جایی که دو رأی از شعب علیه زیرمجموعۀ وزارت آموزش و پروش صادر شده، رأی ایجاد رویه را درمورد دولت صادر میکند (هیئت عمومی دیوان عدالت اداری، 10/2/1385). منتها اولاً، اعمال این تبصره در رسیدگی آزمایشی، منوط به در مقام عمل بودن دیوان است و ثانیاً، اصلاح ساختاری با صدور یک رأی جزئی، ناظر بر رفع اثر از یک تصمیم موردی، محقق نمیشود و مستلزم ارائۀ توصیههایی برای رفع زمینهها و علتهای آن است.
1ـ3. فرایند رسیدگی آزمایشی
رسیدگی آزمایشی در شش مرحله انجام میشود.
1ـ3ـ1. تحقیق درمورد وجود ایراد ساختاری
دادگاه پیش از اتخاذ روش رسیدگی آزمایشی، علاوه بر بررسی سابقۀ خود درمورد پروندههای مشابه و مطالعه و تبیین دقیق نظام حقوقی دولتخوانده، از طرفین دعوا (یعنی شخص/اشخاص خواهان و دولتخوانده) و سایر منابع اطلاعاتی مانند آمبودزمان درمورد اینکه آیا طرح دادخواستِ پیشِ رو، ناشی از ایراد ساختاری در دولت متعاهد است یا خیر تحقیق میکند (ECHR, 2021: art. 61-2-a). پاسخ دولتها معمولاً یکی از این سه مورد است: وجود ایراد ساختاری را میپذیرند؛ وجود ایراد را میپذیرند و در عین حال مدعی میشوند که ایراد را پیشتر رفع کردهاند؛ تشخیص را به خود دادگاه محول میکنند (Glas, 2016: 46) و معمولاً دادگاه پاسخ نخست را دریافت نمیکند، چون تلویحاً به معنای پذیرش نقض کنوانسیون اروپایی حقوق بشر توسط دولت متعاهد تلقی میشود (Glas, 2016: 49).
احراز وجود ایراد ساختاری مستلزم انجام کار علمی است. مادۀ 7 قانون تشکیلات، ظرفیت لازم برای استفادۀ مداوم و بیواسطه از کارشناسان را فراهم کرده است؛ دیوان از طریق اعمال این ماده در کنار دیگر روشهای تحقیق، مستند به مادۀ 199 قانون آیین دادرسی مدنی[16]، میتواند به وجود ایرادهای ساختاری پی ببرد.
سازمان بازرسی کل کشور، از دو جهت گزینۀ مناسبی جهت انجام پیشینی یا پسینی تحقیقات است: اول سازوکار تبصرۀ 2 مادۀ 2 قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور[17] است که ارتباط نهادی میان سازمان و دیوان برقرار میکند؛ سازمان بهواسطۀ امکان حضور بازرسانش در اداره، ابزار کافی جهت تشخیص ایراد ساختاری دارد و میتواند اطلاعات کارشناسی و علمی لازم را در اختیار دیوان قرار دهد و دوم جایگاه سازمان بهعنوان آمبودزمان در نظام حقوقی است و اینکه در غیاب آمبودزمان به معنای دقیق، بعضی وظایفش را برعهده دارد (فلاحزاده و زارعی، 1392: 155و 156). اطلاعات حاصل از گزارشهای آمبودزمانها در رسیدگی آزمایشی دادگاه جایگاه استدلالی رفیعی دارد؛ چون دادگاه خود را به حقایق و اطلاعات موجود در پرونده محدود نمیکند و از منابع متنوع اطلاعات جامعی را به قصد پی بردن به وضعیت ساختاری دولت خوانده بهدست میآورد (Haider, 2013: 292).
1ـ3ـ2. تحقیق درمورد مناسب بودن رسیدگی آزمایشی
پرسش پیش روی دادگاه این است که با لحاظ همۀ جوانب، از مناسبات سیاسی جاری در شورای اروپا تا محدودیتهای صلاحیتی خودش، رسیدگی آزمایشی مناسب است یا خیر؟ (ECHR, 2021: art. 61-2-c) دادگاه، برخلاف دیوان که ازطریق واحد اجرای احکام زمینۀ اجرایی شدن تصمیمات خود را فراهم میکند، مکرراً تأکید کرده که برای خود، مستقل از کمیتۀ وزیران، صلاحیت نظارت بر میزان و چگونگی اجرای آرائش را قائل نیست و مرحلۀ اجرا را بر عهدۀ دولت محکوم علیه میداند؛ با این حال بعضاً به اجرا یا عدم اجرای تصمیماتش، در پروندههای مرتبط بعدی و نه در پروندۀ مورد حکم، توجه میکند(Glas, 2019: 242) . عدم اجرای تصمیمات قبلی علیه دولتخوانده، میتواند نشانهای برای ضرورت اتخاذ روش رسیدگی آزمایشی باشد؛ به هر حال در رسیدگی آزمایشی، بهواسطۀ معوق ماندن پروندههای مشابه، سطحی از رصد نحوۀ اجرای تصمیمات، گریزناپذیر است.
1ـ3ـ3. انتخاب پرونده/های آزمایشی
دادگاه یک یا چند پرونده برای رسیدگی آزمایشی انتخاب میکند (ECHR, 2021: art. 61-2-c)؛ در بادی امر به نظر میرسد که امکان اجحاف به حق خواهان/های پروندههای منتخب (بهدلیل فراهم نبودن زیرساخت لازم برای احقاق حق) وجود دارد؛ به این منظور از یک طرف این پروندهها اولویت رسیدگی دارند و از طرف دیگر امکان به تعویق انداختن پروندههای مشابه تا زمان انجام اصلاحات مورد نظر دادگاه، در فرض صلاحدید دادگاه وجود دارد (ECHR, 2021: art. 61-6-a)؛ البته هر زمان دادگاه ضروری تشخیص دهد (ECHR, 2021: art. 61-6-c) و مشخصاً اگر دولت اقدامی برخلاف تصمیم دادگاه انجام دهد، رسیدگی به پروندههای معوقشده از سر گرفته میشود (ECHR, 2021: art. 61-8)؛ و در غیر این صورتها «دادگاه میتواند پروندههای معوق را از دستور کار خود خارج کند» (Haider, 2013: 292). در ساختار دیوان این انتخاب میتواند از خلال تعامل کارشناسان و هیئتهای تخصصی صورت پذیرد.
1ـ3ـ4. لزوم اطلاعرسانی به دیگر خواهانها
اتخاذ روش رسیدگی آزمایشی باید به اطلاع خواهانهای پروندههای مشابه برسد و آنها باید در جریان تحولات مرتبط با پروندهشان قرار گیرند (ECHR, 2021: art. 61-6-b). قواعد و روشهای موجود ناظر بر ابلاغ تصمیمات دیوان (موضوع مادۀ 62 قانون تشکیلات)، جهت تأمین این منظور کافی مینماید. در قواعد دادگاه اگر پرونده موضوع رسیدگی آزمایشی به حل و فصل دوستانه[18] ختم شود، توافق باید مشتمل بر اعلامیهای از جانب دولتخوانده باشد که اولاً، اقدامات خواستهشده در قالب رسیدگی آزمایشی را انجام میدهد و ثانیاً، خسارت سایر متقاضیان بالفعل و بالقوه را جبران میکند (ECHR, 2021: art. 61-7). حسن حل و فصل دوستانه، نداشتن تشریفات و زود بازده بودن آن است، ولی از این جهت که طرفین در موضع برابر قرار ندارند، امکان اعمال قدرت علیه خواهان توسط دولت در فرایند حصول توافق وجود دارد.
شبیه این سازوکار در نظام حقوقی ایران صلح دعاوی است که در جایی یک طرف دعوا دولت باشد، موضوع اصل 139 قانون اساسی[19] میشود. طبعاً در صورتی که دعوای طرحشده به صلح خاتمه یابد، رفع ایرادهای ساختاری و حقوق خواهانهای پروندههای معوق شده، یا در صلحنامه یا تحت اقتدار دیوان، ضرورتاً باید تعیین تکلیف شود.
1ـ3ـ5. اطلاعرسانی به نهادهای ذیربط
کمیتۀ وزیران، مجمع پارلمانی شورای اروپا، دبیرکل شورای اروپا و کمیسر حقوق بشر شورای اروپا باید از رسیدگی آزمایشی و هر حکم دیگری که دادگاه در آن به وجود یک مشکل ساختاری یا نظاممند توجه کرده باشد، مطلع شوند (ECHR, 2021: art. 61-8). طبق 121 قانون تشکیلات[20]، دیوان موظف شده است سازمان بازرسی کل کشور، دادستان کل کشور و دیوان محاسبات کشور را در جریان تضییع حقوق عمومی و منافع بیتالمال قرار دهد. صرفنظر از ابهامی که در دو اصطلاح تضییع حقوق عمومی و منافع بیتالمال وجود دارد، چون دیوان موظف نیست همۀ آرا و تصمیمات خود را به نهادهای نظارتی موضوع ماده اطلاع دهد، میتوان از این ظرفیت برای اطلاعرسانی ایراد ساختاری بهره برد. با لحاظ ذیل مادۀ 1 همین قانون، میتوان رئیس قوۀ قضائیه را به این فهرست افزود.
1ـ3ـ6. انتشار
اطلاعات ناظر بر شروع، اجرا و پایان فرایند رسیدگی آزمایشی باید در وبسایت دادگاه منتشر شود (ECHR, 2021: art. 61-10). انتشار ابزاری در خدمت رعایت اصل شفافیت قضائی است و موجب میشود ذینفعان اصلاح ساختاری که درواقع همۀ افراد تحت حاکمیت دولت هستند، در جریان تغییر و تحولات قرار میگیرند. بستر وبسایت در اختیار دیوان قرار دارد؛ بهعلاوه طبق مادۀ 109 قانون تشکیلات، دیوان برای انتشار تصمیمات هیئت عمومی، گزینۀ روزنامۀ رسمی را نیز در اختیار دارد.
یکی از پروندههایی که دادگاه با اتکا به رسیدگی آزمایشی آن را حل و فصل کرد، رزمیوش و همکاران علیه رمانی (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017) (پروندۀ رزمیوش) است. به موجب این پرونده که در شعبۀ هشت نفره مورد قضاوت قرار گرفت، چهار شهروند رومانیایی، در درخواستهای جداگانه، با موضوع شرایط نگهداری در بازداشتگاههای پلیس و زندانهای رومانی، مدعی نقض حق منع رفتارها و مجازاتهای غیرانسانی و تحقیرآمیز، موضوع مادۀ 3 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، شدند. در این پرونده، ابتدا قاضی منفرد، درخواستها را غیر قابل قبول اعلام کرد، سپس در 15 سپتامبر 2015، شعبۀ بخش سوم، بهدلیل وجود ایراد ساختاری، اقدام به اعمال مادۀ 61 ضوابط دادگاه یعنی رسیدگی آزمایشی کرد.
طبق حقایق موجود در پرونده، شاکیِ نخست، مدعی ازدحام زندانی، کمبود نور طبیعی، کسری مدت ورزش و امکان تفریح، شاکیِ دوم مدعی جابهجایی مکرر میان سه زندان در دوران حبس و شرایط نامناسب هر سه زندان، شاکیِ سوم مدعی ازدحام زندانی، نبود تهویه در سلول، کپکزدگی دیوارها، کیفیت پایین غذا و وجود ساس در زندان و شاکیِ چهارم مدعی ازدحام زندانی، شرایط بد بهداشتی، کمبود سرویس بهداشتی و حمام (یک حمام به ازای 27 نفر)، آب جاری، هوای تازه و نور طبیعی، وجود موش، بیکیفیت بودن غذا و ظروف سرو آن شد. محل نگهداری این افراد در اماکن متفاوتِ قلمرو دولت رومانی است و مشابهت پروندهها در حد شرایط نامناسب در زندانها و بازداشتگاههای تحت حاکمیت رومانی است؛ بنابراین ضرورتی ندارد که در رسیدگی آزمایشی خواستهها یکسان باشند و وجود حداقلی از مشابهت کفایت میکند.
مفهوم مشابه در رویکرد دیوان و دادگاه تفاوت دارد؛ برای مثال هیئت عمومی دیوان درمورد هفت دادخواست راجع به اعطای امتیازهای یک مدرک تحصیلی بالاتر به ایثارگران در مواجهه با آرای متعارض شعب بدوی و تجدیدنظر خود، رأی وحدت رویه صادر کرده یا در مورد دیگر در مواجهه پنج شکایت از اداره کلهای آموزش و پرورش درمورد ندادن مرخصی زایمان نه ماهه، رأی ایجاد رویه صادر کرده است. در ادبیات دادگاه این خواستهها یکسان محسوب میشوند و خواستۀ مشابه مفهومی کلیتر است؛ مانند عدم رعایت حقوق قانونی ایثارگران یا زنان در اداره یا عدم پایبندی کلی یک اداره به قانون یا رواج فساد مالی در یک اداره یا اجرا نشدن قانون در اداره و انتظار برای صدور بخشنامه. لازم به اشاره است که دیوان، برخلاف دادگاه، برای تشخیص تشابه، شخصیت خوانده را مبنا نمیگذارد. البته در هر دو، تشخیص مشابهت با خود نهاد قضائی است و مقررات معیار غایی ارائه نمیدهند.
2ـ1. تعیین تکلیف نقض حق
در آرای موضوع رسیدگی آزمایشی، مانند سایر آرای دادگاه، تصمیم و محتوای اولی ناظر بر این است که آیا اسناد شورای اروپا (Council of Europe, 1950: 19) نقض شده یا نه. در پروندۀ رزمیوش، نهایتاً دادگاه با توجه به طول مدت و شرایط سلب آزادی و اینکه سختی تحمیلشده به افراد فراتر از ذات و طبیعت حبس بوده، نقض مادۀ 3 کنوانسیون را مسلم دانست (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: p. 18). در قواعد دیوان نیز بدواً احراز نقض قانون، خروج از حیطۀ اختیارات، درخواست صدور تصمیم مساعدتر و هر آنچه بهعنوان جهت صلاحیت دیوان قابل طرح است ضروری است؛ حتی درمورد رسیدگی آزمایشی، مرجع رسیدگی پیش از شروع فرایند تاحد زیادی از محق بودن خواهان اطمینان حاصل میکند؛ چون در غیر این صورت یا ایراد ساختاری وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد، از طریق پروندۀ پیشِ رو قابل شناسایی و اصلاح نیست.
2ـ2. توجیه مناسب بودن روش رسیدگی آزمایشی
موجهسازی مستلزم اثبات وجود ایراد ساختاری است. در پروندۀ رزمیوش، پیشاز/علاوهبر دادگاه، کمیتۀ وزیران وجود ایراد ساختاری را احراز کرده بود و تعاملاتی با دولت رومانی برای رفع آن داشت؛ صرفنظر از پروندههای پیشین، 3200 پروندۀ مشابه در هنگامی که دادگاه تصمیم به اتخاذ رسیدگی آزمایشی گرفت، باز بود (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: Para. 105 , 109) و نهایتاً خود دادگاه ایراد ساختاری و لزوم رسیدگی آزمایشی را تشخیص داد.
در این مورد دادگاه، نظام حقوقی و قوانین داخلی رومانی را مورد بررسی انتقادی قرار داد و در کنار نکات مثبتی مانند امکان شکایت بدوی و تجدیدنظر از شرایط نامناسب بازداشتگاه و زندان و توجه به لزوم تدوین استانداردهایی برای محل نگهداری افراد محروم از آزادی، وجود جایگزینهایی برای قرارها و مجازاتهای سالب آزادی و وجود پایگاه دادهای که سیر نزولی محرومان از آزادی را نشان میدهد به این نتیجه رسید که چون مجازاتهای غالب عبارتاند از حبس ابد، حبس مدتدار و در مرتبۀ سوم جزای نقدی (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 27-33)، خودبهخود به پرجمعیت شدن زندان میانجامد. دادگاه در مقام بررسی صحت ادعاهای خواهانها، گزارشها و توصیههای آمبودزمان مدافع مردم[21] را مورد توجه قرار داد؛ این منبع تا حد زیادی صحت ادعاها را تأیید کرد (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 39 , 40). بهعلاوه پیشتر در 2012، کمیتۀ وزیران وضعیت زندانها و بازداشتگاههای رومانی را پیرو اجرای حکم 93 نفر مورد توجه قرار داد و به نتایجی شبیه ادعاهای خواهانها دست یافت (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 44).
نهایتاً دادگاه با استناد به صدور 93 حکم مشابه از 2007 تا 2012(Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 106) ، تشخیص ازدحام در 150 مورد و تأیید تداوم ایرادها و ناکافی بودن اصلاحات، مستند به گزارشهای کمیتۀ وزیران، وجود ایراد ساختاری را احراز کرد و پس از ارائۀ اطلاعات کافی از شرح ماوقع و تدقیق نظام حقوقی مرتبط در دولت رومانی و شورای اروپا، نظر طرفین را جویا شد؛ دولت اعلام کرد در راستای اجرای حکم دادگاه در پروندۀ مشابه پیشین[22] اصلاحات متعددی را انجام داده که نهایتاً به کاهش 31 درصدی بازداشتیان و 20 درصدی زندانیان منجر شده است و چون اصلاحات در نیمۀ راه است، رسیدگی آزمایشی را نامناسب تلقی میکند (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 91-97)؛ خواهانها همگی بر درخواست اولی خود تأکید کردند و مشخصاً یکی از آنها خواستار تحمیل تعهدات عینی به دولت از طریق رسیدگی آزمایشی شد (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 100) و نهایتاً دادگاه به این نتیجه رسید که رسیدگی آزمایشی روشی مناسب است.
2ـ3. شناسایی نوع ایرادهای ساختاری
ایرادها ممکن است نظاممند یا ناشی از دیگر بدکارکردیها باشند (ECHR, 2021: art. 61-3) که در فرض نخست ارادۀ ضمنی دولت بر ایجاد و تداوم آنهاست. در پروندۀ رزمیوش دادگاه دو نوع ایراد را، بدون ورود به منشأ آنها، شناسایی کرد: یکی ازدحام جمعیت و شرایط بد بازداشت و دیگری مسئلۀ عدم جبران خسارت. در مورد نخست اولاً، با توجه به اینکه دولت بهدلیل کسری امکانات نمیتواند اجرای مادۀ 3 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر را درمورد تکتک زندانیان تضمین کند، توصیه به کاستن از جمعیت زندانیان کرد و ثانیاً، با توجه به اینکه مداخله در چگونگی اصلاح نظام کیفری یک کشور را در صلاحیت خود نمیداند به اجرای مصوبات ارکان شورای اروپا، ازجمله کمیتۀ امور کیفری و نیز استفاده از تجربۀ مثبت دیگر دولتها، ارجاع داد (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 115, 116). درمورد جبران خسارت، دادگاه پیشگیری از ورود خسارت به افراد محروم از آزادی و جبران خسارات وارده به آنها را مکمل یکدیگر دانست؛ بهعلاوه امکان مطالبۀ خسارت در محاکم داخلی، نگذاشتن همۀ بار اثبات دلیل بر عهدۀ زندانی، تقلیل ندادن شرایط بد حبس به قصور افرادی در ادارۀ زندان و توجه به ریشههای پیچیدهتر آن، جبران خسارت افرادی که پیشتر مادۀ 3 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در حقشان نقض شده است و نیز استفاده از بخشودگی بخشی از حبس را بهعنوان روش جبران خسارت به دولت توصیه کرد (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 124-128).
نکتۀ قوت در قواعد حاکم بر دیوان این است که دیوان علاوه بر اینکه میتواند اداره را به اجرای قانون دعوت کند، میتواند تفسیر خود از قوانین را ارائه دهد، از طریق رئیس قوه منشأ ایجاد قانون جدید شود و حتی خود رأساً قاعدۀ حقوقی لازم جهت اصلاح ساختار معیوب (آن گونه که در 1-1 بحث شد) را ایجاد کند.
2ـ4. منشأ ایرادهای ساختاری
در پروندۀ رزمیوش دادگاه منشأ ایرادها را در نقض یا عدم اجرای مصوبات شورای اروپا جستوجو و مفصلاً و دقیقاً در بخشی مجزا (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: part. III)، مقررات مرتبط را تشریح کرده است. رئوس این مقررات و توصیهها عبارتاند از استفاده از مجازات سالب آزادی و بازداشت موقت بهعنوان آخرین راهحل؛ منع توسعۀ املاک و ابنیۀ زندان بهعنوان راهکار معضل ازدحام؛ ایجاد مجازات جایگزین حبس و دعوت و جلب اعتماد قضات و دیگر دستاندرکاران امر قضا به اعمال آنها؛ کیفرزدایی؛ تجزیه و تحلیل ریشههای ازدحام؛ سادهسازی عدالت کیفری و توسعۀ روشهای جایگزین تعقیب کیفری؛ برنامهریزی برای جلوگیری از تکرار جرم؛ استانداردسازی برای شرایط نگهداری افراد در حبس و بازداشت (vide. Committee of Ministers, 1999).
دادگاه به نظر کمیتۀ اروپایی مبارزه با شکنجه و رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز، اشاره کرده است، مبنی بر اینکه ازدحام زیاد جمعیت، نبود حریم خصوصی، کسری امکانات و تفریحات، بروز خشونت میان خود زندانیان یا با زندانبانان، مصداق رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز(CPT, 1997: para. 13, 14) و به تعبیری نقض مادۀ 3 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر است. این کمیته در 2010 بازدیدی از زندانها و بازداشتگاههای رومانی داشته و در گزارش خود به مواردی از وضعیت بد افراد اشاره دارد که تا حد زیادی با ادعاهای خواهانها انطباق دارد و پیشنهادهایی جهت بهبود وضعیت به دولت ارائه میدهد (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 52). کمیتۀ امور کیفری، که در 1958 با هدف تعیین اولویت همکاری و ارائۀ پیشنهادهایی درمورد حقوق کیفری، آیین دادرسی کیفری و جرمشناسی توسط کمیتۀ وزیران تأسیس شده، در 2016 کتابی با محتوای استراتژی بلندمدت برای کنترل جمعیت زندانیان منتشر کرده است. دادگاه در رأی خود به بخشهایی از این کتاب نیز اشاره میکند؛ ازجمله در این سند دولتها به استفاده از ضمانتاجراهای اجتماعی برای مقابله با جرم و توجه به نقش و کارکرد جوامع محلی دعوت شدهاند(CDPC, 2016: part d) ؛ جرم به رفتارهای جداً مضر برای اجتماع محدود شده و مجازات حبس منحصر به جرائم مهم یا مجرمان خطرناک شده است (CDPC, 2016: para 112, 113).
روشن میشود که انجام این اصلاحات به افزودن یا تغییر یک مصوبه محدود نمیماند؛ اولاً، مستلزم اصلاح قوانین و مقررات موجود است؛ ثانیاً، تغییراتی در سطح خردتر نظام حقوقی، مثلاً شیوهنامههای حاکم بر هر زندان/بازداشتگاه را ایجاب میکند و ثالثاً، ورای دو مورد قبل دادگاه در کنار زمینههای حقوقی، تلویحاً به ریشۀ فراحقوقی این وضعیت اشاره میکند (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 110)؛ طبق نظر موافق قاضی وویتچک[23] اتخاذ سیاست کیفری سرکوبگرانه توسط دولت بر شمار زندانیان تأثیر میگذارد و پارلمان بسته به سطح مشروعیت دموکراتیک خود تعیینکنندۀ سیاست کیفری است (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: p. 31, 32)؛ درنتیجه ازدحام زندانی از ورود خلل به مشروعیت دمکراتیک یک نظام سیاسی خبر میدهد.
در نظام حقوق داخلی، ایرادهایی که دیوان امکان شناسایی آن را دارد، دو منشأ میتوانند داشته باشند: کسریهای قابل انتساب به قانون و کسریهای قابل انتساب به مجریان قانون. بسته به هر یک مورد بعد، یعنی اقدامات اصلاحی متفاوت میشود. مثلاً درخصوص تصویب مکرر مقررات خلاف قانون توسط شوراها، علت ممکن است در مبهم بودن متن قوانینی که حدود اختیارات شوراها را روشن میکند نهفته باشد یا در فسادپذیری اعضای شوراها یا بیاطلاعی آنان از قوانین مرتبط یا ... باشد، تبعاً اقدام اصلاحی موضوعاتی ازجمله اصلاح/تفسیر قانون، تقویت سازوکارهای نظارتی و ارائۀ آموزش به اعضای شوراها را دربرمیگیرد.
2ـ5. نوع اقدامات اصلاحی
منظور اقداماتی است که دولت متعاهد/محکومعلیه در جهت اجرای تصمیم دادگاه، ملزم به اعمال آنها در سطح داخلی است (ECHR, 2021: art. 61-3). دادگاه اصول و اقدامات کلی حاکم بر اصلاحات را تعیین میکند (به تعبیری به آن جهت میدهد) و به جزئیات اصلاحات نمیپردازد؛ در تعیین اصول علاوه بر پروندۀ پیشِ رو به رویه و سابقۀ خود توجه دارد و وفادار است (Glas, 2019: 243). در پروندۀ رزمیوش دادگاه آرای خود را ماهیتاً اعلامی توصیف میکند؛ به این معنا که به دنبال تعیین حقوق طرفین در وضع موجود است و انتخاب نحوۀ اجرای تعهدات طبق مادۀ 46 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر بر عهدۀ خود دولت باهماهنگی و تحت نظارت کمیتۀ وزیران و با لحاظ توصیههای دادگاه است.
دیوان نیز میتواند جهت رفع ایرادهای ساختاریای که شناسایی میکند، توصیههایی ارائه دهد و انجام آنها را از طریق واحد اجرای احکام خود، تحت نظارت نهادهای ذیربط و با تعامل همهجانبه با ادارۀ محکومعلیه، تسهیل کند. این راهکارها میتواند موردی باشد یا به تهیۀ پیشنویس اصلاح یا تدوین قانون یا دیگر مقررات یا ارائۀ آموزش به دستاندرکاران منجر شود.
2ـ6. تعیین تکلیف پروندههای مشابه
در پروندۀ رزمیوش، دادگاه موقتاً رسیدگی به سایر پروندههای مشابه، یعنی 3200 پروندۀ مطروحه از 2016 را به تعویق انداخت؛ منتها با این تضمین که اگر دولت محکومعلیه کماکان به نقض کنوانسیون اروپایی حقوق بشر ادامه دهد، رسیدگی به همه یا بخشی از پروندههای معوق، به تشخیص دادگاه، از سرگرفته شود (Rezmives et al., v. Romania, 25/07/2017: para. 105, 109).
در قانون تشکیلات بازۀ مشخصی برای طول دادرسی دیده نشده است.[24] بنابراین منعی جهت تعویق سایر پروندههای مطرحشده تا روشن شدن نتیجۀ رسیدگی آزمایشی وجود ندارد؛ بهعلاوه سازوکار صدور قرار اناطه[25]، در فرض تفسیر موسع آن، وجود دارد و در صورت انتظار برای روشن شدن نتیجۀ رسیدگی آزمایشی و اصلاحات ثانوی قابل اعمال است. ممکن است بهنظر برسد که در رسیدگیهای اداری بعضاً فوت وقت میتواند حکم دادگاه را خالی از فایده و به جبران خسارت محدود کند. مثلاً در جایی که موضوع دعوا درخواست ابطال مصوبۀ شورا باشد، صدور حکم در بازۀ زمانی کوتاه جهت احقاق حق خواهان کارآمد است. توجه به این نکته ضروری است که در پروندههای حقوق بشری هم همین خاصیت وجود دارد؛ در شکایت از وضعیت بد زندان، ممکن است تا زمان اجرای حکم دادگاه، دوران حبسِ خواهان پایان یابد. اثر رسیدگی آزمایشی رو به آینده است، جز در بحث تعیین میزان خسارت وارده به خواهان که از زمان شروع ورود خسارت محاسبه میشود. در هر دو سیستم، امکان صدور دستور موقت، جهت توقف ورود خسارت به خواهان تا روشن شدن نتیجۀ دادرسی وجود دارد.
2ـ7. تعیین مهلت برای انجام اصلاحات
دادگاه مهلتی جهت روشن شدن فرایند اصلاحات به دولت محکوم علیه اعلام میکند؛ عوامل تعیینکننده در اتخاذ این تصمیم عبارتاند از ماهیت اقدامات لازم برای رفع ایراد در سطح داخلی و نیز زمان لازم برای به انجام رسیدن آن (ECHR, 2021: art. 61-4). در رأی رزمیوش دادگاه فرصت شش ماهه برای دولت رومانی جهت تهیۀ جدول زمانی نحوۀ انجام اصلاحات در همکاری با کمیتۀ وزیران، تعیین کرد.
در مقررات دیوان، قاعدۀ مرتبط و منعی جهت تعیین مهلت مذکور وجود ندارد؛ چون طبق مادۀ 107 اجرای تصمیمات دیوان، برای محکومعلیه فوری است و مادۀ 108، با لحاظ ماهیت غیرآنی اقدامات اداری، مهلتی یک ماهه برای حصول نتیجه و ارائۀ گزارش به واحد اجرای احکام درنظر گرفته است؛ پس اگر تصمیم دیوان انجام کاری در یک بازۀ زمانی (مثلاً سه ماهه) باشد، فوریت به معنای ضرورت آغاز و طی فرایند اصلاحی طبق تصمیم و در مهلت زمانی مورد نظر دیوان میشود و یک ماه مذکور خود به خود فاقد کارکرد میگردد. این مورد متفاوت از مقررۀ مادۀ 10 است که از تصمیمات و اقدامات موردی واحدها و مأموران، از زمان صدور رأی رفع اثر میشود و در مورد تصمیمات عامالشمول: «اثر ابطال مصوبات از زمان صدور رأی هیئت عمومی است ...». این دو قاعده جهت تعیین میزان خسارت قابل استفاده هستند نه انجام اصلاحات ساختاری.
الزامآوری تصمیمات دادگاه، در حقوق معاهدات بینالمللی ریشه دارد؛ متأثر از تعهدات الزامآور، آرای دادگاه برای همۀ ارکان نظامهای حقوقی داخلی، حتی ارکان قضائی و تقنینی الزامآور است و در تصمیمات و مصوبات بعدی خود باید آن را رعایت کنند (Al Ali, 2019: 1620). در ساختار شورای اروپا دادگاه از طریق نظارت کمیتۀ وزیران تصمیمات خود را عملیاتی میکند؛ بهرغم اینکه کمیته و حتی دادگاه (ECHR, 2021: art. 19) از اختیارات کافی جهت اعمال اقتدار و فشار بر دولتهای عضو جهت اجرای تصمیمات برخوردار هستند، عملاً خود را در موضع برابر با دولت محکومعلیه قرار میدهند و با هماندیشی، رسیدن به راهحل اصلاحی/اجرایی را برای دولت تسهیل میکنند و از این رو میتوان روش رسیدگی آزمایشی را به ابزاری برای گفتوگو میان دولت و دادگاه برای توقف نقض حقوق بشر تعبیر کرد(Gerards, 2012: 392) ؛ ابزاری که از طریق آن دادگاه بستر، تجربه و دانش خود را جهت تضمین حقوق بشر در اختیار دولت خوانده میگذارد. به این ترتیب، استقلال و حاکمیت دولت محکومعلیه، بهعنوان اصل مبنایی حقوق بینالملل، محترم میماند؛ با اینکه در سطح فراملی، اصل تفکیک قوا در معنا و جایگاه نظامات حقوق داخلی وجود ندارد، تفکیک عملاً مرعی است و نگرانی از غیرتخصصی شدن دادگاه برطرف میشود.
در نظام حقوق داخلی ایران، اولاً، اصل تفکیک قوا جایگاه بلندی دارد. نتیجۀ این اصل در نظارت دیوان بر اداره، چنین است که در مرحلۀ نخست دیوان ضمن رسیدگی موارد نقض قانون را شناسایی و در قالب حکم به اداره اعلام میکند، در مرحلۀ دوم اداره مستقلاً اقدام و طی فرایند مورد نظرِ خود، حکم را اجرا میکند؛ ثانیاً، اصل استقلال قوۀ قضائیه مانع از ایجاد سازوکار تعامل سازمانی میان دادگاهها و اداره شده است. ارتباط میان قوۀ قضائیه با قوای دیگر از طریق وزیر دادگستری و بعضاً رئیس قوه انجام میشود. وفق قانونِ وظایف و اختیارات رئیس قوۀ قضائیه و اصل 158 و 160 قانون اساسی، آنها اقتدار مشخصی علیه بخش عمدۀ خواندگانِ دیوان ندارند؛ جز دو سازوکارِ به جریان انداختنِ نظارت سازمان بازرسی کل کشور و امکان تهیۀ لایحۀ قضائی (که موضوعش نمیتواند از حدود اصول 156 و 158 قانون اساسی فراتر رود).
برای مثال اگر دیوان به این نتیجه برسد که اتخاذ مکرر تصمیم خاص و عامِ خلاف قانون توسط شوراها، بهدلیل عدم آشنایی اعضای شوراها با قانون است، این موارد جهت رفع ایراد، کافی نیستند. از طرف دیگر بهرغم اینکه در اصلاحات تقنینی بر قدرت اجرایی احکام دیوان افزوده شده و اکنون دیوان به واحدهای اجرای احکام مجهز است، کماکان تصمیماتش در مرحلۀ اجرا با چالش مواجه میشود، تاجایی که در طرح اصلاح قانون تشکیلات (https://sajed.divan-edalat.ir/Assistances/GCSearch)، مجدداً سازوکار اجرای احکام مورد بازنگری قرار گرفته است؛ موانع اجرای تصمیمات دیوان که طبعاً در رسیدگی آزمایشی بیشتر هم میشود. با تمرکز بر تبدیل رسیدگی آزمایشی به محملی برای گفتوگو میان کارکنان اداره و قضات/کارشناسان دیوان و انتقال تجربه و دانش قضات دیوان به کارمندان، بهویژه در فهم دقیق قانون، و عدول از قهریانگاری جایگاه دیوان، یعنی شبیه همان نگاهی که در دادگاه حاکم است، این چالش قابل تعدیل میشود.
نتیجه
رسیدگی آزمایشی روشی کارآمد جهت ازمیان بردن زمینۀ نقض قواعد حقوقی و تبعاً کاستن از دعاوی مشابه در دادگاه اروپایی حقوق بشر است. روش به این صورت است که اگر شعبۀ رسیدگیکننده یا یکی از اطراف یا هر دو طرف پرونده به این نتیجه برسند که ایراد ساختاری عامل طرح دعاوی مشابه است، در فرض تشخیص دادگاه فرایند آغاز میشود؛ به این ترتیب که پس از جمعآوری مستندات کافی، پرونده یا پروندههایی برای رسیدگی انتخاب میشوند، رسیدگی به سایر پروندهها، ضمن اطلاعرسانی به ذینفعان و ذیربطان، به حال تعلیق درمیآید، پس از روشن شدن خلأهای نظام حقوق داخلی و منشأ و نوع آن، دادگاه سمت و سو و اصول کلی حاکم بر اصلاحات را، بدون ورود به جزئیات، روشن و مهلتی برای انجام آن تعیین میکند؛ سپس محکومعلیه در تعامل با کمیتۀ وزیران اصلاحات مورد نظر را انجام میدهد.
در نظام حقوقی ایران، حتی در وضع موجود و بدون نیاز به تغییرات قانونی و نهادسازی و فربهسازی دستگاه قضائی، امکان استفاده از این روش، بهعنوان واکنش طبیعی یک نهاد قضائی برای صیانت از خود در برابر دعاوی متعدد با منشأ واحد، وجود دارد. منتها لازمهاش ایجاد اراده به رفع ایرادهای ساختاری در وهلۀ نخست در دیوان و در وهلۀ دوم در اداره و دیگر ارکان نظام حقوقی، به جای حل موردی ایرادها و اشتباههای روزمره، است. در فرض استفاده از این روش، نهاد رأی ایجاد رویه از وضعیت بیفایدۀ کنونی خارج و به بستری برای پیشبرد پروژۀ اصلاحات ساختاری مبدل میشود. در حال حاضر اولاً، ندرتاً دیوان اقدام به صدور رأی ایجاد رویه میکند و ثانیاً، در آن موارد نادر هم بهدلیل تصور ایجاد تعارض با اصل تفکیک قوا، از طریق ورود به حوزۀ کارویژۀ قوۀ مقننه و اصل استقلال قضائی، بهدلیل اجبار قضات به پیروی از تفسیر قضائی واحد، بعضاً به تکرار متن قانون بسنده میکند.
دیوان میتواند با کمک کارشناسان خود در کنار بررسی کلیت پروندههای مشابه پیشرو، یک یا چند مورد را جهت رسیدگی آزمایشی انتخاب کند و با تحلیل قضائی پروندۀ انتخابی و نیز جلب گزارشهای پسینی یا پیشینی نهادهای نظارتی مانند سازمان بازرسی کل کشور و بررسی دقیق نظام حقوقی حاکم بر پرونده، ایرادهای ساختاری را شناسایی و از طریق سازوکار صدور آرای ایجاد رویه، راهحلهایی کلی برای رفع آن ارائه دهد. در مرحلۀ اجرا نیز میتواند از طریق تعامل با اداره و قرار نگرفتن در موضع آمریت، اجرای تصمیم خود را تسهیل کنند؛ به این ترتیب بدون خروج از چارچوب اصل تفکیک قوا، رسیدگی آزمایشی دیوان منشأ اصلاح ایرادهای ساختاری اداره میشود؛ کماکان امکان استفاده از ظرفیت رئیس قوۀ قضائیه در تهیۀ پیشنویس قانون هم فراهم است.
مورد اخیر یعنی تسهیل اجرای احکام توسط خود دیوان، از طریق ایجاد بستر لازم برای گفتوگو با اداره، نهتنها در رسیدگی آزمایشی که در تسهیل اجرای همۀ تصمیمات و احکام دیوان کارساز است و میتواند چالش عدم اجرای مکرر احکام دیوان را تعدیل کند.
الف) منابع فارسی
ب) منابع انگلیسی